روزگاری را میبینم ک آسمانش دیگر صاف و یکدست نیست حتی مملو از دود هم نیست روزگاری را میبینم ک اسمانش مملواز خون رقیق انسانهاست.! انسانهای خاکستری ک از گشنگی یکدیگر را میخورند همان انسان های باشرافتی ک ادعای فرهنگ و تمدن میکنند. الان دیگران را قربانی میکنند برای سیر شدن شکمشان، ابرها دیگر نمیگریند ابرها دیگر میدانند ک گریستن به حال این جماعت سودی ای ندارد!! میدانندک به هیچکس رحم نمیکنند حتی خودشان! دیگر کسی ب دنبال صاف بودن اسمان و عدم الودگی نیست.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیوگرافی خبر سریال گروه گرافیک Scott کیوسک فروش گيت فروشگاهي خبر دزwww.khabardez.blogfa.com Sima دستام فروش محصولات لاغری با بهترین قیمت ووکامرس